نویسنده: سیمون چوکلوفسکی
مارلی و الدیا، دو کشور اصلی حمله به تایتان، نقطه کانونی هستند که داستان حول آن می چرخد. این ملت ها دو هزار سال است که در یک درگیری پایان ناپذیر، پر از جنگ، خونریزی، و تشنگی بی حد برای قدرت بوده اند.
برای درک دعوای بین الدیا و مارلی، باید عمیقاً در تاریخ این ملت ها کاوش کنیم و از وقایع و انگیزه هایی که باعث این نفرت ابدی شده اند مطلع شویم. بنابراین، برای اینکه این توضیحات ساده و آسان باشد، بهتر است از Ymir، 2000 سال پیش شروع کنیم و در مورد مهمترین رویدادها تا Eren، 2000 سال پیش صحبت کنیم.
تولد ،دمندان
الدیان ها یکی از بزرگترین ملت های جهان بودند، پادشاهی که توسط کارل فریتز اداره می شد.
مدت ها پیش، دو هزار سال قبل از وقایع حمله به تایتان، مجموعه ای غم انگیز و تلخ منجر به آغاز واقعی داستان شد. در آنجا یک برده الدیایی به نام Ymir با موجودی مرموز در تماس بود که او را به اولین غول جهان تبدیل کرد.
برای استفاده از قدرت های او، حاکم الدیا، کارل فریتز، با این دختر فقیر ازدواج کرد و شروع به ایجاد یک امپراتوری کرد. برای اطمینان از موفقیت او، او و ایمیر پدر سه دختر (رز، ماریا و سنا) شدند که پس از مرگ ایمیر برای حفظ قدرت تایتان ها، بدن او را خوردند. بعداً این رویه دنبال شد و نه غول ایجاد و بین خانواده های نجیب با غول موسس که گفته می شود در اختیار پادشاه بود ت،یم شدند.
پس از به دست آوردن این قدرت ها، الدیان ها هر چیزی را که در سر راه آنها قرار می گرفت از بین بردند و به مخوف ترین ملت جهان تبدیل شدند. تهاجمی که سال ها ادامه یافت و صدها سال ادامه یافت تا اینکه جنگ داخلی آغاز شد، درگیری ناشی از خانواده های جاه طلب که تمام قدرت را برای خود می خواستند. بدین ترتیب، جنگ بزرگ تایتان آغاز شد و فرصتی عالی برای معرفی مارلی ها به ما داد.
به قدرت رسیدن مارلی و کنترل جهان
در زمان این جنگ، الدیا ضعیف شده بود و ملت دیگری به نام مارلی از این فرصت برای احیای دوران شکوه خود استفاده کرد. مارلیان ها پس از سال ها سرکوب، با کمک خانواده تیبور انقلابی را آغاز ،د که در نهایت به سلطه الدیا پایان داد.
شاید تعجب کنید که چگونه امپراطوری به بزرگی و قدرتمندی الدیا ش،ت خورد؟ هر چقدر هم که دیوانه به نظر می رسد، این خود پادشاه فریتز بود که از تمام درگیری ها “خسته” شده بود و با خانواده تیبور برای پایان دادن به ظلم الدیا برنامه ریزی کرد. به این ترتیب مارلی از خا،تر برخاست و هفت تایتان از نه تایتان را اسیر کرد و الدیان ها را مجبور به عقب نشینی کرد.
برای پایان دادن به این درگیری و آزادی مارلی ها (و کل جهان)، پادشاه فریتز به جزیره پارادیس نقل مکان کرد و تا آنجا که می توانست الدیان ها را گرفت و بعداً با استفاده از قدرت تایتان موسس، آنها را شستشوی مغزی داد. پس از استقرار پادشاه در این جزیره، از قدرت خود برای ساختن دیوارها استفاده کرد. از آنجا که او مک، داشت که مردمش می توانستند در صلح زندگی کنند، پادشاه (که دارای قدرت تایتان بنیانگذار و ارتش عظیم تایتان در درون دیوارها بود) قول داد در صورت حمله مارلی ها، تمام جهان را با خاک ی،ان کند. بدین ترتیب جنگ پایان یافت. حداقل فعلا.
پس از آن، مارلی به یک کشور ثروتمند با نیروی نظامی قدرتمند (و یک تایتان) تبدیل شد. با این حال، صلح واقعی در کشور وجود نداشت، زیرا الدیانهایی که باقی مانده بودند به ،وان شهروندان درجه دو طبقهبندی میشدند و برای متمایز شدن از دیگران نشان میداشتند. اگر یک الدیان می خواست زندگی بهتری داشته باشد، این گزینه وجود داشت که یک مارلیان افتخاری یا یک جنگجو شود.
بخش بزرگی از آموزش و پرورش مارلیانها، یادگیری نوعی نسخه پیچخورده از تاریخ بود که هدفش این بود که الدیانها را بدترین مردم تاریخ نشان دهند. اساساً برای آنها مردم جزیره پارادیس به ،وان شیاطین شناخته می شوند و مردم مارلی چیزی جز از بین بردن آنها نمی خواهند. چیزی که در آینده آنها را آزار خواهد داد.
شعله های جنگ را دوباره روشن می کند
نحوه رفتار با ایلیدی ها و اجبار به زندگی در کشور مارلی چیزی نبود که توسط همه نادیده گرفته شود. بدین ترتیب یک انجمن مخفی به نام اصلاح طلبان الدیان تشکیل شد. با توجه به اینکه گریشا یگر (پدر ارن) یکی از مهمترین اعضا است، این گروه انقلابی را برای بازگرداندن شرافت الدیا آغاز می کند.
اینجاست که داستان غلیظ می شود و اتفاقات نمایش شروع می شود. برای درک این انقلاب، ابتدا باید در مورد نحوه برخورد مارلی با هر الدی که با آنها مخالف بود صحبت کنیم. برای انتقام گرفتن از الدیان ها، هر،ی که قانون را زیر پا گذاشت، به پارادیس تبعید شد، جایی که تحت یک تزریق اجباری قرار گرفتند که آنها را به یک غول بی فکر تبدیل کرد.
مارلی از این روش برای متوقف ، انقلاب در کشور خود و در عین حال حمله به دشمن خود استفاده کرد – از دیدگاه آنها یک حرکت هوشمندانه. حال، بیایید به دیدگاه الدیا برگردیم و ببینیم که نقش گریشا چگونه داستان را شکل داد.
اقدامات گریشا فاش می شود و همانطور که قانون نشان می دهد او را به پارادیس می فرستند. با این حال، به لطف کمک یک متحد مخفی به نام ارن کروگر، او با موفقیت از سرنوشت تبدیل شدن به یک تایتان بی فکر فرار می کند. پس از آن، ارن کروگر به گریشا قدرت تایتان حمله را اعطا کرد.
در حالی که Assault Titan اکنون در اختیار اوست، گریشا طرح خود را برای آزاد ، Eldia با عجله و گرفتن تایتان بنیانگذار – تنها تیت، که قادر به آغاز رویداد فاجعهبار معروف به Rumbling است، آغاز کرد.
الدیا در مقابل مارلی: نبرد نهایی
گریشا پس از اجرای موفقیت آمیز نقشه اولیه خود برای به دست آوردن قدرت حمله تایتان و تأسیس تایتان، خانواده ای را ایجاد می کند. او این کار را انجام داد تا آرام بگیرد، اما راه را برای بخش بعدی برنامه – به ارث بردن قدرت هایش – هموار کرد.
در زمان سقوط شیگانشینا، گریشا موفق شد قدرت خود را به پسرش ارن یگر منتقل کند، پسری که به هر وسیله ای به دنبال آزادی بود.
نفرت ارن از تایتان ها بیشتر و بیشتر شد و زم، که از ارتباط مارلی با تایتان ها مطلع شد به اوج خود رسید. این، همراه با خاطرات حمله تایتان، و مجموعه ای از رویدادهای دیگر، باعث شد ارن کاملاً دیوانه شود، و وعده پادشاه فریتز برای نابودی را به واقعیت نزدیک و نزدیکتر کرد.
در فصل چهارم این سریال، خانواده تیبور به الدیا اعلان جنگ می دهند. از آنجایی که این اعلان جنگ قطره ای است که لیوان را ریخت، تصمیمات خانواده تیبور به دور کامل می رسد. آنها زم، دلیل توقف جنگ بودند و اکنون دلیل وقوع جنگی دیگر هستند.
آیا سرانجام جنگ به پایان می رسد؟ داستان الدیا، مارلی و تایتان ها چگونه به پایان می رسد؟ ما هم مثل شما هیجان زده ایم و نمی تو،م منتظر باشیم تا ،مت 4 فصل آ، Attack on Titan در پاییز امسال منتشر شود!
منبع: https://poggers.com/blogs/news/attack-on-،an-the-history-of-eldia-and-marley